آهنگ هادی کجایی پرسپولیست شده آسیایی
سوم آذر که میشود، خیلیها از اخلاق میگویند، از مرگ اخلاق... از آنکه پرویز خان کجایی از اخلاقی که آن همه برایت مهم بود، دیگر از مرگ گذشته و این روزها محتاج فاتحه است!
نه! آش به آن شوری که میگویند نیست و وضعیت اخلاقی فوتبال خیلی هم فرق نکرده، فقط فوتبال دیگر دهداری ندارد.
دهداری مرد اخلاق بود، کسی نمیتواند آن را انکار کند، او را حتی معلم اخلاق هم میدانند. در بررسی کلاس آموزش اخلاق دهداری، شاید برخی از شیوههای آموزشی آن را امروز نتوان هضم کرد، اما یادمان باشد که او در چه شرایط تاریخی مجبور بود به آن اصول سخت پایبند بماند، آن روزها شیوههای تربیتی، خشنتر از امروز بود، یادمان نرفته صفهای دوران مدرسه خودمان را که به تونل وحشت شبیهتر بود.
پرویز دهداری برای من هم معلم اخلاق است، حتی اگر فقط و فقط یک درس از او آموخته باشم. درس سکوت کردن را، درس عبور کردن را.. .یادم نمیرود داستان استعفا را، همان روز که به یکباره 14 نفر از تیم ملی جدا شدند و هر چه میجویم، یک مصاحبه از استاد پیدا نمیکنم علیه همه آنهایی
سوم آذر که میشود، خیلیها از اخلاق میگویند، از مرگ اخلاق... از آنکه پرویز خان کجایی از اخلاقی که آن همه برایت مهم بود، دیگر از مرگ گذشته و این روزها محتاج فاتحه است!
نه! آش به آن شوری که میگویند نیست و وضعیت اخلاقی فوتبال خیلی هم فرق نکرده، فقط فوتبال دیگر دهداری ندارد.
دهداری مرد اخلاق بود، کسی نمیتواند آن را انکار کند، او را حتی معلم اخلاق هم میدانند. در بررسی کلاس آموزش اخلاق دهداری، شاید برخی از شیوههای آموزشی آن را امروز نتوان هضم کرد، اما یادمان باشد که او در چه شرایط تاریخی مجبور بود به آن اصول سخت پایبند بماند، آن روزها شیوههای تربیتی، خشنتر از امروز بود، یادمان نرفته صفهای دوران مدرسه خودمان را که به تونل وحشت شبیهتر بود.
پرویز دهداری برای من هم معلم اخلاق است، حتی اگر فقط و فقط یک درس از او آموخته باشم. درس سکوت کردن را، درس عبور کردن را.. .یادم نمیرود داستان استعفا را، همان روز که به یکباره 14 نفر از تیم ملی جدا شدند و هر چه میجویم، یک مصاحبه از استاد پیدا نمیکنم علیه همه آنهایی
روزنامه قانون در صفحه طنز خود با انتشار شعری از مهدی استاداحمد، به شکلی ویژه و با گوشه چشمی به ترانه جدید محسن چاوشی به تخلفات بابک زنجانی از زبان خودش پرداخته است.
به گزارش ایسنا، این شعر را در ادامه میخوانید:
«یه هولدینگ شیک و یه بانک تاجیک و
یه باشگاه لیگ و طلا مثل ریگ و
یه تحریمِ آس و دلِ اختلاس و
یه ایرانزمینُ تو سفرهم گذاشتن
جواب و سوال و جنوب و شمال و
فروش و خرید و چکای سفید و
دلارای نفتُ که از دست رفت و
سرآخر اوینُ تو سفرهم گذاشتن
وزیرم کجایی؟ دقیقا کجایی؟
کجایی تو بیژن؟ تو بیژن کجایی؟
یه دنیا غریبم، کجایی عزیزم؟
پولا رو میخوام به خزانه بریزم
چه حکمی بریدن خدایی نکرده؟
شنیدم که بیرون هوا خیلی سرده
همهجا رو گشتم، کجایی وزیرم
شماره حساب از کی باید بگیرم
نه هی جستجو کن، نه پرونده رو کن
پولایی که شُستم بگیر و اتو کن
وزیرم کجایی؟ دقیقا کجایی؟
کجایی تو بیژن؟ تو بیژن کجایی؟»
انتهای
روزگار عجیبی است و هر روز هم عجیب تر می شود و عده ایی در کشور - که تحولات زمانه را نمی شناسند - بدنبال فروریختن همه چیز و نفی و انکار و ندیدن واقعیات موجودند، گاهی وقت ها حالم از این چشم بستن ها، سوء تدبیرهای جاهلانه و بعضا هم عامدانه بهم می خورد، بعضی نیز در ظاهر ژست کمک می گیرند ولی دلهای کوچکشان از تنگ نظری رو به انفجار است.خدا می داند که طی هفت هشت سال گذشته چند بار مرا از محل کارم با حکم جلب برده اند و چقدر سختی های مالی و چالش های فنی وگرفتاری های دیگر را پشت سر گذاشته ایم تا کم کم سرویس اشتراک ویدیو آپارات و نمایش فیلم فیلیمو مورد استقبال ایرانیان و فارسی زبانان در سراسر دنیا ، بخصوص ایران، آمریکای شمالی و بخشی از اروپا قرار گرفته و روزانه بیش از 6 میلیون بار برایشان ویدیو نمایش می دهیم .هرکس می خواست و می توانست -از صدا و سیما گرفته تا وزارت ارشاد - در حد توان و قابلیت های قانونی، ما را تحت فشار گذاشته و می گذارند، و هنوز متوجه نشده اند که بزرگترین مهاجرت انسانی تاریخ - از فضای حقیقی به فضای مجازی - صورت گرفته و بالطبع اسم ها و رسم ها و قوانین
الهه خسروییگانه: هنوز خیلی چیزها سر جایش نیست. هوا نومیدانه سرد است بیآن که از برف خبری باشد. توی سالن اما یک چیزهایی تغییر کرده است. کیفت را باید بگذاری روی ریل تا چند نفر تویش را نگاه کنند. ورودی خانمها و آقایان هم جدا شده، هرچند همچنان کسی جلوی در ایستاده، لرزان و سرما خورده تا کارتت را چک کند.
روز اول از همه خواسته بودند که ساعت ۱۱ صبح در برج میلاد باشند تا کارتهای ورود به جلسههای نقد و بررسی را بگیرند. باز هم ماجرای کارتهای رنگارنگ و آفتابه و لگن هفت دست. ساعت یازده صبح خیلیها آمدهاند اما باید صبر کنند تا ساعت ۱۴:۳۰ که بتوانند به تماشای نخستین فیلم بنشینند. دو ساعت معطلی و بیکاری. تازه بعد از این همه انتظار به تماشای فیلمی مینشینیم که صدایش مشکل دارد. «برداشت دوم از قضیه اول» در حالی نمایش داده میشود
خبرگزاری تسنیم/ ... «مریض ما چند ساعته توی اورژانس هست اصلاً کسی ندیدتش» ... «اصلاً متخصص ندارند ــ هر چی میگیم کو متخصصتون میگن میاد!» ... «هی دانشجو میاد بالای سر مریضمون ــ پس کو متخصصشون» ... «معلوم نیست متخصصشون کجاس ــ میگن اگر میخواهی مریضتون رو ببر جای دیگه»... برداشتی کوتاه از دهها گلایه مردمی از وضعیت برخی اورژانسهای کشور که البته بیشتر این مشکل در بیمارستانهای سطح 4 و بزرگ و همچنین در بیمارستانهای شهرهای کوچک خود را نشان میدهد.اورژانس باید چابکترین بخش بیمارستانها باشداورژانس یعنی شلوغی با چاشنی نجات و حیات دوباره، با وجود این، دردی در اورژانسها مردم را بیشتر میرنجاند و آن نبود متخصص مقیم شیفت است، کما اینکه بارها هم وزیر بهداشت عنوان کرده است که "اورژانسها" ویترین بیمارستانها هستند و باید بیشترین تمرکز از نظر چابکی و پاسخگویی در اورژانسهای بیمارستانی صورت پذیرد.متخصصانی که شبی 500هزار تومان میگیرند
صاحبخبر - «باب دیلن» روز پنجشنبه (۲۲ مهرماه) پس از اعلام خبر نوبلیست شدنش، کنسرتی در لاسوگاس داشت، اما روی صحنه تنها به اجرای موسیقی پرداخت و از هر گونه اظهارنظر درباره کسب این جایزه مهم ادبی خودداری کرد. روز بعد هم که در کوچلا به روی صحنه رفت، در اینباره صحبتی نکرد.
پاسخ ندادن به آکادمی نوبل امری معمول نیست اما پیش از «دیلن»، یک نفر دیگر هم بوده که این کار را انجام داده است. «ژان پل سارتر» فیلسوف و نویسنده معروف فرانسوی، تنها برنده نوبل ادبیات است که از دریافت آن خودداری کرد. او در سال ۱۹۶۴ نامهای به کمیته نوبل در سوئد نوشت و درخواست کرد که اصلا نام او به عنوان برنده ذکر نشود، اما این نامه چند روز پس از تصمیم نهایی آکادمی نوبل برای اعلام نام او به دست آنها رسید.
«سارتر» در اینباره گفته است: اینکه من امضا کنم «ژان پل سارتر» یا «ژان پل سارتر، برنده نوبل» با هم فرق میکند. یک نویسنده نباید به خود اجازه دهد که به یک مقام رسمی تبدیل شود، حتی اگر این مسئله به محترمانهترین شکل ممکن اتفاق بیفتد.
البته بعدها شایعه شد که او مبلغ مالی جایزه
صاحبخبر -
سرویس جهان مشرق - بیش از یک سال و دو ماه از تصویب برجام میگذرد و مسئولین دولتی- بخصوص رئیسجمهور - بارها و بارها از این توافق تعریف کرده و عباراتی مانند آفتاب تابان، پیروزی عظیم سیاسی، چیزی شبیه معجزه، شکستن همه زنجیرها و ... را درباره این توافق بهکاربردهاند. وزیر خارجه نیز در این مدت چندین بار درباره برجام اظهارنظر کرده است و در یکی از آخرین اظهارات خود در مصاحبه با روزنامه ایران، ضمن طرح این ادعا که هدف اصلی مذاکرات برداشته شدن تحریمها نبوده، میگوید: «البته هدف عمده مذاکرات، برداشتن تحریمها نبود؛ بلکه حفظ عزت کشور، توانمندیهای فنی و لغو قطعنامههای شورای امنیت بود که اتفاقاً هیچ یک از تحریمهای اقتصادی در آن قطعنامهها نبود!» این در حالی است که پیشتر خود مسئولین دولت تمامی مشکلات کشور را به تحریمها گره زده بودند و حتی یکی از شعارهای اصلی روحانی برای رأی آوری در انتخابات چرخش همزمان چرخ کارخانهها و سانتریفیوژها بوده است.[1]
در چند ماه گذشته،
صاحبخبر -
گروه ورزشی آناج: حساسترین دیدار هفته پنجم لیگ برتر فوتبال روز گذشته بین تیمهای تراکتورسازی و پرسپولیس در ورزشگاه اختصاصی تراکتورسازی برگزار و در حالی با تساوی بدون گل به پایان رسید که اتمام آن برابر بود با آغاز حاشیه و جنجالهای فراوان و همانگونه که انتظار میرفت رسانههای نوشتاری که جز پرسپولیس و استقلال تیتری به ندرت در خصوص دیگر تیمهای لیگ برتر در صفحات اصلی آنها دیده میشود، انگشت اتهام را به سمت تراکتورسازی و هوادارانش گرفته و با اخبار غیرواقعی، تبریزیها را عامل اتفاقات معرفی کردند.
با عبور از این نکته که باعث و بانی تمام جنجالهای روز گذشته فرشاد احمدزاده بازیکن پرسپولیس تهران بود و این بازیکن با حرکت زشت و ناپسند خود هواداران تراکتورسازی را تحریک کرده و سرآغاز حواشی پایان بازی شد؛ یک مسئله در نوع خود بسیار جالب توجه جلوه میدهد و آن هم رد پای تیم تهرانی در جنجالهای اخیر فوتبال ایران است!
اگر فلش بکی به دیدارهای فصول گذشته لیگ برتر بزنیم در اکثر دیدارهای جنجالی فوتبال